یه گردش شیرین اواخر دیماه
الان دو سه هفته میشه که هوای اینجا بهاری بهاریه ، کی باورش میشه اواخر دیماه واوایل بهمن یه منطقه کوهستانی یه همچین هوایی داشته باشه که مردم بزنن به کوه ودشتی که زودتر از همیشه سبز شده واین مایه تاسفه، ولی چه کنیم که از هر فرصتی باید استفاده کرد وبچه ها رو برد بیرون تا از هوای آزاد استفاده کنن هرچند بچه ها بهونه ای هستند برای دور هم بودن ،خلاصه ما هم مثل بقیه با خونه عمه محمد رفتیم طرف سومار که در زمان جنگ تحمیلی بیشترین خسارت رو دیده والان بجز زیارتگاه امامزاده سید علی وقبرستان قدیمیش چیززیادی ازش نمونده، واقعا جای دوستان خالی بود خیلی خوش گذشت ،قسمتی که همیشه از رفتن به اونجا برای من جذاب تر هست قبرستان قدیمی اونجاست که به محض دیدنش نا خوداگاه یه احساس غریبی به آدم دست میده که قابل توصیف نیست ،قبرستان خلوت با سنگ قبرهایی از سیمان که هیچ نام ونشانی ندارن ویا به مرور زمان از بین رفتن وبعضیهاشون فقط یه قطعه سنگ نشون میده که اینجا محل دفن کسی بوده ،به نظرم گاهی که احساس گناه به آدم دست میده رفتن به همچین جایی آدم رو متحول میکنه حداقل برای من که اینجوره .
اینم محمد در حال بشکن زدن در قبرستان البته بعد از خوندن فاتحه
واینم یه نفس عمیق
واینم نماد شهر سومار
و محمد در حال بازی
واین یکی کاملا آرام ومتین
خدایا درسته که خیلی بهمون خوش گذشت وبابت این خوشیها ازت ممنونیم ولی وسط زمستون هوای بهاری چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟نمیدونم شاید این یه جور غضب الهی باشه وجواب ناسپاسی های ما، ولی خدایاااااااااخودت ارحم الراحمینی نظری به این بندگان سراپا گناه کارت بکن .