محمد جاسمیمحمد جاسمی، تا این لحظه: 18 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره
مرسانا مرسانا ، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

مثل هیچکس

عزیز مامان منوببخش ...

1392/7/17 9:30
نویسنده : مامان
401 بازدید
اشتراک گذاری

امروز صبح از صدای تلفن بیدار شدم بابا بود گفت :چرا محمد هنوز نیومده بره مدرسه اخه همیشه از توی شعبه میری .وای خدای من.......من خواب موندم وتوهم توی خواب ناز .پس چرا موبایل لعنتی زنگ نخورده بود ،با عجله بیدارت کردم وراهی مدرسه از ترس این که خیلی دیر شده صبحانه نخوردی وبدو بدو رفتی از وقتی رفتی از ناراحتی نمیدونم چیکار کنم اخه تاالان که4ساله میری مهد ومدرسه پیش نیومده بود صبحانه نخورده بری .عزیزمامان بهت قول میدم دیگه تکرار نشه مامان رو ببخش..........

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان آوش
17 مهر 92 9:39
جیگر طلا سخت نگیر ، پیش میاد دیگه


باور کنید دارم از عذاب وجدان میمیرم .
مامان پارسا و پرهام
17 مهر 92 11:30
مامانی یکبار اشکال نداره که پیش میاد دیگه حالا از این به بعد سعی کن دیگه خواب نمونی


بله دیگه باید حسابی مواظب باشم تا تکرار نشه
مامان زهرا
17 مهر 92 11:47
عزیزم خودتو ناراحت نکن.........اتفاقه دیگه!!پیش میاد


از این ناراحتم صبحانه نخورده رفت مدرسه .
لی لی مامی آرشیدا
17 مهر 92 13:28
اشکال نداره عزیزم خودتوناراحت نکن پیشامده دیگه


امروز کلی اعصابم خورد بود که نتونست صبحانه بخوره .
Mahsa
17 مهر 92 19:57
آخیییی… داداشی بی صبحونه رفتی مدرسه؟ !
پیش میاد دیگه خاله جون خودتونو ناراحت نکنین!
من از کلاس اول تا حالا صبحا مامانم بیدار میشه و صیحونه رو حاضر میکنه برام! اووووه خیلی وقته! دیگه خودش خود ب خود بیدار میشه، البته واسه ماهم این خواب موندنا گاهی پیش اومده!
خودتونو ناراحت نکنین خاله جونییی


ممنون که بازم اومدید پیشمون .
مامان گشید
18 مهر 92 13:48
اشکال نداره مامانی پیش میاد

یه چی بگم من از اول دبستان تا دبیرستانم هر روز بی صبحونه رفتم مدرسه چون همیشه مامانم خواب بود کلاً عذاب وجدان توی خونه ما معنی نداشت قربونش برم


حالا مارو بگو سر کوچکترین موردی چقدر عذاب وجدان میگیریم.
مامان شبنم
18 مهر 92 18:03
اکشال نداره مامانی پییییییییشششششش میاد دیگه من جیگرم کباب میشد اگه یه وقت آقا مدیرشون به خاطر دیر اومدنش دعواش میکرد این جور مواقع آدم عذاب وجدان میگیره


خوشبختانه در حضوراقای پدر، اقای مدیر نه تنها دعوا نکرده بود بله تعریف و تمجید هم کرده بود حالا محمد فکر میکنه اگه دیر بره تشویق هم میشه .
خاله فریبا
18 مهر 92 23:01
مامانی اینقدر ناراحت نباش این چیزای زندگی هم قشنگه و بعدا خاطره می شه


دقیقا همینطوره .
پریسا مامان کیان
18 مهر 92 23:02
وای خدای من چه مامان گلی داره آقا محمد ما.عزیزم چقدر شما مامان خوبی هستی.چه عذاب وجدان شیرینی. مهر مادری به به


حالا ایشالا اقا کیان بزرگ بشه میفهمید چی میگم .
(زهره)مامان فاطمه
20 مهر 92 10:55
خوب مامانی شبها کمتر بشین پای نی نی چت با خاله زهره چت کن تا خواب نمونی


چشم اطاعت میشه .
رویا
20 مهر 92 17:21
ناراحت نباش خاله یه روز دیگه دو تا صبحونه بهش بدین


ممنون از راهنمایتون عزیزم .حتما
مامان دنی گلی
20 مهر 92 23:45
مامانش اشکال نداره گاهی اوقات پیش میاد . توی این دوازده سال تحصیلی علی آقا واسه ما هم پیش اومده بود


ولی کاش هیچوقت پیش نیاد جون اصلا نمیتونم خودم رو ببخشم .
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
22 مهر 92 11:01
عزیزم بزار مرد باربیاد بزار بدونه همیشه شرایط بر وقف مراد نیست بعدشم میتونستی یه سر بری مدرسه براش یه چیزی ببری بخوره
اما اصلا خودتو ناراحت نکن بلاخره پیش میاد دیگه


عزیزم اون هر وقت میره مدرسه خیلی چیز با خودش میبره اینکه از خونه چیزی نخورد برام ناراحت کننده بود .
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مثل هیچکس می باشد