محمد جاسمیمحمد جاسمی، تا این لحظه: 18 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره
مرسانا مرسانا ، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

مثل هیچکس

چشمای گریون

1392/7/23 11:59
نویسنده : مامان
1,577 بازدید
اشتراک گذاری

امروز با چشمای گریون برگشتی وتوی دلم اشوب شد اینقدر بغض کرده بودی که نمیتونستی حرفی بزنی منم موندم که چه اتفاقی افتاده خلاصه یه کم که سبک شدی به حرف اومدی وگفتی امروز معلم نداشتیم وزنگ اخر ناظم مدرسه اومده گفته فردا نیاید مدرسه همتون اخراج هستید وباید اولیاتون بیان پروندتون رو بگیرن . منم زنگ زدم مدرسه کسی جواب نداد وبابا رفت ببینه چه اتفاقی افتاده که مدیر مدرسه گفته بود من در جریان نیستم ولی فکر کنم چون معلم نداشتن زیاد شلوغ کردن             School smileys،School smileys        وناظم این حرفا رو گفته تا دیگه شلوغ نکنن اما ناظمتون  نمیدونسته با این حرفاچه آشوبی توی دل کوچیک شما به پا کرده وهمتون رو گریون رونه خونه .بمیرم براتون که هنوز به این دنیای هزار رنگ عادت نکردید من برای کسی که اینجوری خیلی راحت دلتون رو میشکنه ودنیای شیرینتون رو خراب میکنه ،واقعا متاسفم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (30)

مهسا
22 مهر 92 16:28

وای نازی....
اول ابتدایی می خوندم، چند نفر مشق ننوشته بودن..معلم عصبانی شد و همه بچه های کلاس رو با خط کش زد...2تا زد.
هنوز دردش یادمه..و این سوال تو ذهنمه که چرا همه تنبیه شدیم...من بیگناه بودم


متاسفانه چوب تر وخشک همیشه باهم میسوزن .اینه قانون مدارس ما

لی لی مامی آرشیدا
22 مهر 92 21:50
عزییییزم چه ناظم بیسوادی که حتی روانشناسی برخوردبابچه هاروبلدنیست


متاسفانه برخورد غلط این جورافراد سرنوشت بچه ها رو به گونه ای دیگه رقم میزنن .
مامان پرنیا
22 مهر 92 22:08
وای ما هم تو راهنمایی یه روز می خواستند کل کلاس رو اخراج کنند واقعا خشک وتر باهم می سوزند منم اون روز خییلی ناراحت شدم


واقعا برای این جور ادما خیلی متاسفم .
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
22 مهر 92 23:47
الهی بمیرم


خدا نکنه خاله چون ،حالا دردسر مدرسه رفتن ایلیا جونم مونده .
سمی
23 مهر 92 8:27
مامان پارسا و پرهام
23 مهر 92 8:47
وای چه وحشتناک خب شلوغی که علتش نیومدن معلم باشه خیلی حال میده و خوش میگذره
شما بهش توضیح بده که چی شده


ولی ناظم بی تدبیرشون این لذت را بد جوری از دلشون در اورد .
مامان پارسا و پرهام
23 مهر 92 8:47
به به تم جدید مبارک بسیار زیباست


ممنون
پریسا مامان کیان
23 مهر 92 18:50
در مدرسه از نشاطمان کم کردند
از حضور ارتباطمان کم کردند
وقتی که به هم عشق تعارف کردیم
از نمره انضباطمان کم کردند


خیلی جالب بود، مرسی مامان مهربون لذت بردیم .
سمانه مامان هما
24 مهر 92 12:29
وبلاگ هما رو به دلایلی حذف کردم ....(دختری مثل ماه)


اخه خیلی ناراحت شدم کاش میگفتید چراااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باران مامان عرفان
24 مهر 92 16:17
سلام هیچکس جون ماشالله محمدمون پشت میز و نیم کت چه اقا شده انشالله دانشگاه رفتنش
راستی مبارکه تم جدید.خیلی قشنگه مبارک باشه


ممنون،وهمچنین برای عرفان جون ارزوی سلامتی وموفقیت میکنیم .
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
24 مهر 92 18:32
عید را بهانه کنیم تا به همه کسانی که دوستشان داریم سلامی بکنیم ، نام شما در اندیشه و مهرتان در قلب ماست . . . عید قربان بر شما مبارک
مامان آلما
24 مهر 92 22:09
الــــــــــــــهـــــــــــــــــــــی
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
24 مهر 92 23:14
وای خدا کنه از این دردسرها نداشته باشیم


ولی متاسفانه بعضی وقتا پیش میاد.
کنجد مامان
25 مهر 92 0:32
آخی.الهی جیگرم.دلم خیلی سوخت که الکی اشکش رو در اورده


خیلی سخته وقتی ببینی دل جیگر گوشت رو الکی شکستن
الناز
25 مهر 92 0:46
اخی نازی عزیزم....بله هنوز از دنیای ادم بزرگا ...آدمای رنگی بی خبرن....با ارزوی بهترین ها برای فرزندتون


ممنون عزیزم که اومدید پیشمون .
مامان سمانه
25 مهر 92 12:22
الهیبچه هامونو لای پنبه نگه میداریم که بیسوادای...



ولی همین ادما وقتی رفتار مشابهی با بچه خودشون بشه ببین چه کارها که نمیکنن .
مامان سمانه
25 مهر 92 14:47
به جمع دوستای ما خوش اومدین


ممنونما هم شما رو لینک کردیم .
ارلا
25 مهر 92 19:04
الهیخوب مدرسه این دردسرهاروهم داره به ما اینقدر میگفتن که خودشون بالاخره خسته میشدن


الان بچه ها خیلی دل نازک تر شدن وزود ناراحت میشن .
خاله فریبا
25 مهر 92 23:10
عجب آدم هایی پیدا می شن که از دل ساده بچه هاا سو استفاده می کنن و اون ها رو می رنجونن کاش یه کم هم به پرسنل مدرسه طرز رفتار با بچه ها رو آموزش می دانن. نازی عزیز دلم ناراحت نباش




بله واقعا اگه یه بار برخورد بشه دفعه بعدشاید دیگه تکرار نشه .











زندگی
26 مهر 92 10:42
سلاااااام
پیشننهاد خوبی بود ولی فکر میکنم این خاطرات خیلی خصوصیه

تصمیم دارم به امید خدا به محض اینکه مطلع شدم باردارم شروع کنم به نوشتن فعلا هر چند ی و قت میام سر میزنم تا ارتباط نی نی وبلاگیم قطع نشه.
برای پسر گلت


پس ایشالا هر چی زودتر باردار بشید تا بیشتر باهم باشیم .
زندگی
26 مهر 92 10:46
واااااااااااااقعااکه بعضی ها خیلی بی فکرن


دقیقا
سمی
27 مهر 92 7:22
سلام
محمد جون با افتخار لینک شد.


ممنون خانمی ایشالا بشتونیم دوستای خوبی باشیم .
مامان امیرحسین
27 مهر 92 12:08
اخه ... چه ادم بی وجدانی بوده این ناظم که با بچه ها این برخورد رو داشته. فکر کرده چون ناظمه هر کاری دلش خواست باید بکنه.


متاسفانه بعضی ها هنوز توی یه قرن گذشته سیر میکنن .
Mahsa
27 مهر 92 12:47
قربون دلت برم من داداشی…
متأسفم واسه اون کسی که اینجوری دل نازک بچه هارو میرنجونه…
دیگه نبینم واسه یه همچین چیزایی خودتو ناراحت کنی داداشییییی


بچه ها توی این سن خیلی دلشون نازکه وهنوز با نا ملایمات زندگی دست وپنجه نرم نکردن .
زهره(مامان فاطمه)
29 مهر 92 1:53
عزیزم محمدجون چقدر ناراحت شده
واقعا چقدر ....بوده ناظمشون



طفلی هنوز به این نا ملایمات عادت نکرده .
مامان گلشيد
29 مهر 92 8:16
اه اه اه بدم مياد از اين جور آدما خوب مثل آدم حرف بزنن ميميرن بيچاره بچه ها بايد توي چه اجتماعي بزرگ بشن
به قول بعضيا ببين ما با كيا شديم هفتاد ميليون


واقعا جای تاسف داره که این جور ادما میخوان بچه ها رو تحویل اجتماع بدن .
مامان حمیدرضا
29 مهر 92 12:43
اخه چه دل نازکی داره


بچه هست دیگه دلش مثل دل گنجیشکه .
مامان اهورا
29 مهر 92 16:57
مشکل از نظام آموزشیه عزیزم...
وقتی خیلی از معلمارو بدون در نظر گرفتن تخصص استخدام می کنن همین میشه دیگه!!!
یکی از فامیلای ما زبان خونده...چون پدرش جانبازه بدون امتحان ورودی رفته معلم ورزش شده و جالب اینکه بعد از یک سال هم رسمی شد!!!!
اون ناظمه هم احتمالا" اینجوری استخدام شده...


شکی درش نیست .
مامان لنا
4 آبان 92 8:58
نازی عزیزم.





از وبلاگ امیرصادق صالحی
26 آبان 92 16:36
نه بابا
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مثل هیچکس می باشد